عزيزماماني
سلام پسرگلم ارين عشق مامان قلب و روح مامان
امروز سه شنبه 25/7 ساعت 12 مامان ميخواد خاطره ديروز كه براي اولين بار با پسرم و بابامجيد به خريد رفتيم رو بنويسم ديروز وقتي از مهدكودك با بابايي رفتيم خونه و اماده شديم رفتيم خ جمهوري براي پسرگلم لباسهاي پاييزي زيبا خريديم مامان جان توي مغازه چنان ذوقي ميكردي كه مشتري ها عاشقت شدند و باهات بازي ميكردند پسرم عزيزم تو بهتريني براي من و بابات.از خستگي تو ماشين خوابت برد تا رسيديم خونه بعد بيدار شدي و شروع كردي با اسباب بازيهايت بازي كردن از توپهايي كه مامان برات خريده بود خوشت اومد و مامان بعد از شستن آنها بهت داد تا بازي كني شب با بابايي لباسها رو تنت كرديم و كلي ذوق كردي قربونت بشم مامان عاشقته و هيچ وقت تنهات نميذاره.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی