آرين جان دوست دارم.....
تولد 3ســالگیت مبــارکــــ نسیم خوش روزهای زندگی
انشالله 120 ســـــــــــــاله شـــی
93/10/18
لالایی می خونم
روتو می پوشنم
بی ترس و اضطراب
با من بری بخواب....
کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم...
او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم...
او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم...
او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم...
او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند...
او بازی می کند... کودکانه... می پرد ...حرف می زند...
به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید!
و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دست نوازش غیب بی بهره نمانم..
****
در جایی،از این زمین خداوندی، شهری بود بنام خاکستری که دورتا دورآن را با تنهایی حصارکشیدند، در و دیوار آن را با غم چیدند درختان شهر سایه های خود را از رهگذران دریغ می دارند شبها از پنجره اتاق خواب کودکان آن لالایی به گوش نمی رسد هیچ نجوای عاشقانه ای در این شهر شنیده نمی شود سال در آن با پاییز آغاز و با زمستان به پایان می رسد وشهر حتی بوي و رنگ بهار را حس نکرده است.روزها درآن تکراری شبها طولانی است ماه خمیازه می کشد وآفتاب خواب آلوداست و شهر را رنگ خاکستری گرفته است ساکنانش از عشق،مهربانی،علاقه و صداقت خصلتی ندارند وبا آنها بیگانه هستند چکاوکها درآن برای روزهای جدایی می خوانند وهیچ قاصدک عاشقی در آسمانش پرواز نمی کنددر آن طراوت باران معنایی ندارد وقطره های یخ زده اشک های جدایی همیشه جاری ست در شامگاه آن مهتاب به گدایی محبت می رود ومن در این اندیشه ام دلتنگیهایم را با کدامین ساکن شهر در میان بگذارم تا بداند که چقدر احساس تنهایی دارم و رازهای عاشقانه رابه چه کسی بگویم تا باورکند که عشق معجزه است ودوستی وقار ومهربانی........
****
بنام آنکه نامش امیدی دوباره به دل می دهد ویادش همه ی غم ها واندوه دنیا را به یکباره از دل می زداید آرين من به نام تو که نامت به واژه ی عشق معنی می دهد می دانم که وجودم لحظه به لحظه نام تورا نجوا می کند وندای قلبم جز نام تومعنایی نداردمن می خواهم با نسیم سحری شاخه ای از گل یاس ونیلوفر رادسته کنم وبه همه ی کسانی که عشق را آفریدند تقدیم کنم .........آرين من بی تو برایم سخت است ومن تورا می جویم وتنها آرزویم این است که روزی خوشبختي تو را حس کنم آرزوی من آرين من از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم ......... مادر تو مريم