آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه سن داره

آرین پرنده خوشبختی بابا و مامان

آرين به مسافرت رفت

گل پسرمامان سلام سل مامان شيرين زبون مامان آرين من از تاريخ 29/2/93 الي 4/3/93 به اتفاق مامانش رفت مسافرت خونه مادرجوناش و خاله ها و دايي ها ش در خوزستان . به گل پسرمامان خيلي خيلي خوش گذشت با همه آشنا شد با جوجه ها بازي ميكرد و خوش ميگذروند پسرخاله آراد تمام اسباب بازيهاش و در اختيارش گذاشت و با هم بازي مي كردند. عكسهايي از آرين كنار داداش آراد دايي جان ...                              
7 خرداد 1393

آرين با بابا مجيد و مامان مريم رفته پارك

روز جمعه 26/2/93 ساعت 18 با بابا و مامان رفتي پارك لاله واي كه چه ذوقي ميكني توي پارك سره سره بازي تاب بازي و چرخ گردون كه فكر كنم نيم ساعتي چرخيدي اخرش هم با گريه بابا مجيد ااز روش بلندت كرد با هم رفتيم مغازه هاي پارك خريد كرديم مامان برات لباس خريد براي بابايي جوراب خريد براي خودشم تاپ خريد البته برات هواپيما هم خريدم رفتيم رستوران شنتي و برات مرغ سوخاري سفارش داديم بابا و مامان هم پيتزا خوردند البته جديدأ خيلي كم غذا شدي و مامان كلي غصه ميخوره راستي روز دوشنبه ساعت 16:30پرواز داريم ميريم اهواز وطن مامان و بابا پسرم گل پسرم ميره پيش خاله هاش مادر جوناش و عمو و عمه و دايي هاش اميدوارم بهمون خوش بگذره ....   ...
27 ارديبهشت 1393

آرين با مامانش رفته خريد

روز پنج شنبه صبح مورخ 25/2/93 آرين مامان شيطون مامان به اتفاق مامان مريمش رفته هف تير خريد واي كه چه خريدي بود آرين من باهوش من كلي اذيت كردي و مامان كلي جيغ مي كشيد پسرمن با خانمهاي مغازه دار دوست شدي توي اتاق پرو كلي اذيت كردي و مامان و اذيت كردي برگشتيم وليعصر اونجا برات آب پرتقال گرفتم و خوردي بعد هم ناهار جوجه كباب برات خريدم بهرحال روز بسيار سخت و خسته كننده اي بود و مامان اذيت شد...... شيطون من عاشقتم
27 ارديبهشت 1393