برای پسرم مینویسم برای پسرم که میخواهد یک روز بداند همه دلتنگيهايمرا .....
تو جاده ای که انتهاش معلوم نیست
پیاده یا سواره بودنت فرقی نمیکند
اما اگر همراهی داشته باشی که تنهات نزاره
بی انتها بودن جاده واست میشه آرزو....!
آب را گل كردند .... چشم ها را بستند
و چه با دل كردند!
و اي سهراب كجايي آخر؟
زخمها بر دل عاشق كردند، خون به چشمان شقايق كردند
... كجايي آخر؟ كه همين نزديكي عشق را دار زدند
همه جا سايه ديوار زدند...
صبركن ...! قايقت جا دارد؟
من هم ميخواهم دور شوم از اين خاك غريب
تو كجايي آخر؟
تک فرزندم
تو رو دوست دارم به خاطر پاکی ت ...
به خاطر وجود لطیفت ...
به خاطر دونه دونه لحظه های خاطره انگیزت .
قسم خوردم برایت بهترین مادر دنیا باشم . شک نکن آرين.
باز میگویم تو رو دوست دارم
و یکباره تموم گلدونهای خونه پر میشه از اقاقی ...از اطلسی های ناز بنفش .
و به پاس مادری رها میشوم در دست نوازش های کودکانه ات .
و میسپارم خود رو به دست فردا ...فردایی که به نام تو نشون خورده ...به نام پاک فرشته ای از جنس آدم .
پسرم . آرين
بی شک خدا مرا دوست دارد .
نفسم ....
یه پسره موفق و شاد و دلزنده ...یه پسره باهوش و اکتیو ...یه پسری که با همون قدمهای کوچیکش از خیلی ها جلوتره .
زندگی من و بابایی ...
دنیا به کامت شازده فضایی من .