آرينآرين، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

آرین پرنده خوشبختی بابا و مامان

خاطرات شيرين آرين كنار خاله و عمو و آرادخان

1393/5/14 9:15
نویسنده : مامان آرین
143 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل پسرمامان عزيزيكي يه دونه مامان

اين روزهاي گرم تابستان كه گرمي هوا همه رو كلافه كرده ميخوام برات خاطرات مسافرت خاله و عمو و آراد به تهران كه يك هفته اي در كنار ما بودند رو برات بنويسم:

روز شنبه 4/5/93 خاله به اتفاق داداش آراد اومدند خونه مون صبح زود بيدار شدي رفتي توي بالكن روي صندلي نشستي و منتظر اومدنشون بودي .... توي يك هفته اي كه پيش ما بودند خيلي بهت خوش گذشت مهد نمي رفتي مامان هم مرخصي گرفته بود غذاهاي خوشمزه خاله بازي با داداش آراد شيرين زبونيهاي تو رفتن به پارك ، بازار، سرزمين عجايب، فرحزاد و ..... و امدن عمو محسن كه تو عاشقش هستي برات جالب بود روزهاي خوب و شيريني بودند ولي كم بود و رفتنشون خيلي برات دردناك بود واي كه چقدر گريه كردي واي كه تا به امروز هنوزم بي تابي ميكني ديشب توي راهرو دراز كشيدي مي گفتي بهشون بگو برگردند من دوسشون دارم ..... عزيزم عشقم زندگيم شرمنده كه تنها هستي و از فاميل دور ولي چاره اي نيست انشالاه اگه بشه زمستون مي برمت پيششون .... من و بابا رو ببخش....

روز يكشنبه ساعت 12 خاله و عمو به اهواز رفتند در حاليكه همه گريه ميكردند و توبيشتر....

شيرين زبونيهاي پسرم كلمات انگليسي ميگه شعر انگليسي مي خونه حدودا 15كلمه انگليسي بلدي ماشالاه هزار ماشالاه خيلي باهوشي سريع ياد مي گيري....

زبون مادريت و كامل و كامل با اون صداي زيبات ميگي كلمات زيبا و بعضي وقتها عجيب كه براي من خيلي خيلي جالبه... يا علي ، خدايا شكرت ، خدايا سپاسگزارم و كلمات قشنگ و دلبرياي ديگر....

پسرم زندگيم مونسم مواظب خودت باش هيچ وقت مامان مريم رو فراموش نكن ..... عاشقتم ديونتم

پسندها (1)

نظرات (0)