روزهاي مريضي مامان مريم و آرين كوچولو
عسل شيرين من اين روزها كه فصل پاييز شروع شده من و تو هم مريض شديم از چهارشنبه شب 2/7/93 خوشگل مامان مريض شد و اسهال و استفراغ داشت گل پسرم عسلم لحظه هايي كه مامان مريضي تو رو مي بينه تلخ ترين و حشتناك ترين لحظات عمر مامان مريمه....
الهي دورت بگردم با اون انگليسي صحبت كردنت به اون زيبايي و تسلط كامل ، بصورت كامل احوالپرسي و سلام همه رو انگليسي ميگي از يك تا بيست بصورت انگليسي، شعر ،روزهاي هفته و حدود 70 كلمه انگليسي بلدي باهوش من عشق من زيباترين لحظات عمرم رو كنارت ميگذرونم كه براي من بزبز قندي رو تعريف ميكني شيرين زبوني ميكني... واي كه من عاشقتم ديونتم ...
داشتم ميگفتم پسرم مريض شد مامان مريم هم از روز جمعه مريض شد وچقدر بد بود كه هر دو به بيمارستان سجاد رفتيم حال مامان خيلي بد بود بهش سروم وصل كردند و ......
تا امروز كه شنبه است همچنان مامان مريضه ولي خدا رو شكر الحمدالله حال پسرم بهتر شده و مورد خاصي نيست...
روز چهارشنبه مامان كنار گل پسر موند و با هم خوش بوديم...
راستي گل پسرم روز جمعه باتفاق بابا ميريم مشهد و چند روزي اونجا ميمونيم ميريم پابوس امام رضا(ع) پسرم براي بار اول ميره ......